شهيد زكريا زنده دل در سال 1338 در روستاى «چلسبان» از توابع شهرستان ساوه متولد شد. دوران ابتدايى را در اين شهرستان سپرى نمود و پس از چندى به همراه خانواده به خاطر وضعيت شغلى پدر كه مسگر بود، مجبور به مهاجرت به تهران شد. ديرى نگذشت كه پدر مهربانش را از دست داد و او براى امرار معاش و گذران زندگيشان جهت كار نزد برادر بزرگ خانواده رفت و در مغازه ها شاگردى مى كرد و حين كار كردن درس هم مىخواند. هنگام شروع شدن مبارزات مردمى به رهبرى امام )ره( عليه رژيم شاه و آمريكاى سلطه طلب، زكريا با تشكيل جلسات مخفى به ارشاد مىپرداخت و اعلاميه و پيامهاى امام خمينى را تكثير مىكرد. او يكى از مسؤولان و خط دهندگان حركت مردمى در كوى هفده شهريور تهران بود، به طورى كه مورد تعقيب ساواك قرار داشت و براى مدتى مجبور به ترك تهران شد و به ساوه رفت. شهيد زنده دل پس از چندى دوباره به جمع مبارزان پيوست.
يك سال پس از پيروزى انقلاب، او موفق به اخذ ديپلم مىشود و فعاليت خويش را از ابتداى تشكيل بسيج در اين نهاد مردمى، شروع مىكند. او همچنين جهت انجام خدمت سربازى، همزمان با شروع جنگ تحميلى براى دفاع از انقلاب، پس از طى دوره آموزشى در تهران، به منطقه كردستان اعزام مىشود.
حضور او در دوره آموزشى در تهران براى تأسيس كتابخانه و انجمن اسلامى در پادگان موثر واقع مىشود. در كردستان نيز در پادگان پيرانشهر اقدام به تأسيس انجمن اسلامى و كتابخانه مىنمايد كه بسيار مورد استقبال قرار مىگيرد. پس از پايان خدمت سربازى و بازگشت به تهران، به خدمت آموزش و پرورش در مىآيد و با عنوان مسؤول امور تربيتى مشغول خدمت به نونهالان انقلاب مىشود. او مسؤوليت عقيدتى و سياسى چند پايگاه بسيج را نيز به عهده مىگيرد و فعاليتهاى شايستهاى انجام مىدهد. او كه فردى باتقوى بود مورد توجه روحانيون محل قرار مىگيرد، به طورى كه در غياب روحانى محل به عنوان پيش نماز و امام جماعت برگزيده مىشود. افراد محله از او به عنوان يك فرد نمونه ياد مىكردند. زكريا يك عارف آشنا و معلم اخلاق بود كه گفتار و اعمالش با هم منطبق بود. شبها جهت انجام امور مردم در مسجد و تعاونى محل كار مىكرد و رئيس هيأت مديره تعاونى مصرف شده بود.
عاشق امام و انقلاب بود. لباس ساده مىپوشيد و خوراك ساده مىخورد. با اينكه مىتوانست از سهميه رزمندگان جهت قبول شدن دانشگاه استفاده كند، از اين سهميه استفاده نكرد و با سهميه منطقه 1 در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسى مشهد پذيرفته شد و از سال 1364 تحصيل در دانشگاه مشهد را شروع كرد. پس از مدتى، شهيد زندهدل بنا به فرمان امام و لبيك به مقتدايش به سوى جبهه شتافت و در اين راه با اهدافى كه داشت فداكاريها كرد. زكريا در اطاعت از امر خدا، ازدواج نمود اما با فاصله كمى پس از ازدواج در بهار 1365 اين انسان وارسته به درجه رفيع شهادت نايل شد ولى پيكر پاكش به تهران برنگشت. با اعلام خبر شهادتش، محله كه يك مربى را از دست داده بود، غرق در ماتم شد. همسر محترم و بزرگوار شهيد، وسايلى را كه براى عروسى گرفته بودند وقف و صرف جبهه ها نمودند و تاكيد كردند كه براى ايشان در بنياد شهيد پروندهاى تشكيل ندهند.
»... بر تمام كسانى كه ادعاى مسلمان بودن دارند واجب شرعى است كه بى هيچ دغدغهاى گوش به فرمان نائب حضرت مهدى )سلام الله عليه( باشند. فرامين ايشان حجت شرعى است مگر بر كسانى كه ادعا داشته باشند ولى اهل عمل نباشند. تحمل مشكلات علاوه بر اينكه روح را نشاط و قوت مىبخشد، انسان را از چسبندگى به دنيا وا مىرهاند. امروزه يارى دين خدا و امداد رسول خدا واجب است. نكند كه در مقابل امور زود گذر مادى چشم دل كور شود و اسلام فداى قند و چاى و نان و امور حيوانى شود. امروزه همكارى با دولت واجب است دولتى كه تمام همتش را براى پيشرفت اسلام بذل نموده و مىنمايد. تضعيف دولت خيانت به اسلام است.
بسيج و انجمنهاى اسلامى را بايد تقويت نمود اينها اركان تداوم انقلاب اسلامى هستند، قدر اين قهرمانان گمنام را بدانيد، شب و روزشان در حال خدمت است و هيچ نظرى ندارند جز رضاى خداى متعال«.